دومین فرشته زندگی مندومین فرشته زندگی من، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره
اولین فرشته ی زندگی اولین فرشته ی زندگی ، تا این لحظه: 19 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره
محفل عاشقانه مامحفل عاشقانه ما، تا این لحظه: 22 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

دومین فرشته زندگی من

تولد یک سالگی سامیار غزیزم با تم آدم برفی

پلک جهان می پرید دلش گواهی میداد اتفاقی می افتد اتفاقی می افتد و فرشته ای از آسمان فرود آمد سامیار عزیزم تولدت مبارک 94/11/16 16 بهمن ماه سامیار ما یک ساله شد. تولدش روز 5 شنبه 15 بهمن ماه برگزار کردیم. یه جشن خوب و عالی در کنار دوستان و خانواده های عزیزمون. مثل همه ی بچه های یکساله خسته شدی و فقط منو میخواستی عزیزم اما در کنار همه ی بدقلقی های تو و خستگی های خودم جشن بسیار غالی و خوب برگزار شد. امیدوارم دوستان و فامیل هم لذت برده باشند. ممنون از همه برای هدیه های خوب و زیباشون و حضور گرمشون. ممنون از زهرای گلم برای کمک های زیادش و اجرای تم تولد آدم برفی . ممنون از سارای...
25 بهمن 1394

شب یلدا

امشب شب یلدا خانواده ی ما واقعا 4 نفره بود. پارسال سامیار گلی تو دلم بود و امسال بغلم. یلدای  و سالگرد ازدواج مون مبارک شب یلدا و هندونه ایی که پوستش درآوارده ...
30 آذر 1394

مهد رفتن سامیار جونی

سلام آخرش مرخصی مامان تمام شد و من گذاشت مهد کودک مامان و بابا منو از زیر قرآن رد کردن و گذاشتن مهد کودک . مامان و بابایی منو باهم بردن و گذاشتن مهد کودک. برای صبحانه مامانی فرنی و برای میان وعده پوره ی سیب و نهار سوپ برام میزاره . سعی میکنم بخورم اما شیر نمیخورم . شیر خشک لب نمیزم و شیر دوشیده شده هم نمی خورم . من فقط شیر مامانی رو میخوام .لب به شیشه و شیر خشک نمیزنم. چندتا عکس براتون میزارم . این عکس 12 آبان مهد که برای بار دوم و آزمایشی رفتم مهد. مامان و بابا منو بردن مهد و بعد خودشون رفتن و 2 ساعت بعد اومدن دنبالم. ...
17 آبان 1394

آقا سامیار مهربون شده صاحب دو دندون

سلام خاله های مهربون و دوست های جون جونی من بالاخره دندون درآوردم . البته من خیلی عجله نداشتم مامانم و بابا و داداشی هول بودن .هر روز دست تو دهن من بیچاره میکردن .البته راستش بخواید خودمم اذیت بودم همش لثه هام میخارید اما از دندون خبری نبود. این روند درد لثه ی من از 4 ماهگی به اوج خودش رسید . مامان خانمی به حرف های مامان جون و خاله ها گوش کرد و 30 مرداد ماه وقتی من 6 ماه و نیم بودم برام آش دندونی درست کرد . عجب آشی بود به منم یه کوچولو دادن مزه مزه کردم اما از دندون خبری نشد تاااااااااا اینکه بالاخره بعد از یک ماه و نیم بعد از پختن آش و بیقراری های زیاد من و گوش کشیدن های بسیار و برای رهایی از دست مامانی د...
27 مهر 1394

خدای مهربون ممنون.

دوستان گل بالاخره خدای مهربون دعاهای پسرم و من و باباش جواب داد و بعد از هشت ماه و 17 روز بعد از این که وبلاگ تو ساختم مستجاب کرد. عزیز دلم بعد از هفت ماه به دعوت مامان و بابا جواب دادی و وارد دل مامانی شدی. دیروز 26 خرداد احساس کردم هستی بیشتر از روزهای قبل، به بابایی هم انگار یه حسی میگفت که هستی اما خوب چون تو چند ماه گذشته 3 باری مطمئن بودیم که اومدی اما نیومده بودی هیچکدوم جرات تست نداشتیم. تا غروب تحمل کردم از دوره 5 روزی گذشته بود. بابایی اومد دنبال داداشی و بردش کلاس زبان من بهش زنگ زدم و گفتم داری میای بی بی چک بخر، گفت بزار هفته ی بعد. گفتم حالا تو بخر دوتا بخر اگه منفی بود تو خونه باشه، بابایی با اک...
27 خرداد 1393

اولین 1+آزمایش

عزیزم من و بابایی و داداشی رفتیم آزمایش دادایم و جوابشو گرفتیم. خدا رو شکر مشکلی نبود فقط من آهنم برای باردارشدن یه کوچولو چند دهم پایین بود که به قول داداشت خاله دکتر گفت فروس سولفات بخورم که مناسب بارداری بشه. بابای گلت هم یه کوچولو چربیش بالا بود که داره رعایت میکنه. البته روز قبل از آزمایش حسابی غذاهای چرب خورده بود . فکر کنم بیشتر برای این بود که قرار ١ ماه دیگه دوباره بره آزمایش. دعا کن فرشته کوچولو بابایی زود زود چربیش بیاد پایین. داداشت گلت هم خدا رو شکر همه چیزی خوب بود. عزیز مامان من یه آزمایش دیگه هم دادم پیش خاله دکترت.آز-پ-اس که اونم تا ٤ روز آینده جوابشو میدن . وقتی جوابشو گرفتم نتیجه اش میزنم. میدونی عزیزم ...
30 مهر 1392

ماه مامان

این وبلاگ رو امروز برای تو ساختم عشق کوچولوی من که هنوز حتی در بطنم نیستی. من و بابایی بالاخره برای ورود تو آماده شدیم. الان که دارم این مطلب رو می نویسم داداش گلت مدرسه است . داداشی کلاس چهارم عزیزم و بی قرار داشتن خواهر یا برادر جدید. من خوردن قرص فولیک اسید رو ١٥ روز که شروع کردم و دارم وزن کم میکنم تا برای داشتن تو تو شرایط بهتری باشم . فکر نکنی مامانی چاق نه عزیزم ٣تا ٤ کیلو اضافه وزن دارم . امروز مدرسه داداشت جلسه دارم . خوشحالم که این وبلاگ رو برات ساختم عزیز دلم. دوستت دارم از راه نرسیده ی من . ...
9 مهر 1392
1