دومین فرشته زندگی مندومین فرشته زندگی من، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره
اولین فرشته ی زندگی اولین فرشته ی زندگی ، تا این لحظه: 19 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره
محفل عاشقانه مامحفل عاشقانه ما، تا این لحظه: 22 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

دومین فرشته زندگی من

روزهای آذر93

1393/10/3 10:21
نویسنده : مامان
634 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان گل

این روزها روزهای بسیار خوبی که با حس انتظار و گاهی ترس میگذره. روزهای خوبی که میدونم چند هفته دیگه بیشتر به دیدن سامیارم باقی نمونده و من و مهزیار و باباش حسابی منتظریم البته اونم انگار از ما بی قرارتره قربونش برم. تا داداشش باهاش حرف میزنه عکس العمل نشون میده تا جایی که مهزیار با سامیار دالی بازی میکنه و وروجک هم براش تکون میخوره. اگه یه دفعه صدام بلند بشه سر مهزیار مشت و لگد که از سامیار میخورم خلاصه دنیایی دارن این دو برادر با هم  دیگه و دنیایی دارم من با هر دوشون.

سامیار عزیزم علاقه ی زیادی به سمت راست شکم مامانش داره سریع میرهه قلمبه میشه یه سمت که تقارن بدنم کاملا بهم میخوره فقط باید ببینید و بخندید .

گاهی لگدهای میزنی مامان که خیلی درد داره اما من از همون دردها و لگدها هم لذت میبرم. دنیایی دارم با شما دوتا برادر عزیز و مهربون.

مهزیار هر روز صبح به داداش سلام میده و میبوسه اش و سامیارهم فوری با یه لگد و تکون جواب میده. مهزیار خیلی مراقب من همش میپرسه مامان تشنه ات نیست ، شربت برات درست کنم. وقتی میخوام بلند شم و نمیتونم سریع میاد دستم میگیره و کمکم میکنه که بلند شم. چند روز پیش خونه ی یکی از دوستان که که همسایه مون هستن نهار دعوت داشت برای رفتن دو دل بود و وقتی خیالش راحت کردم که اگه کاری داشتم تماس میگیرم رفت. دوستم برای منم نهار فرستاد و تلفنی گفت پسرت تا غذا رو دید گفت حالا مامانم و داداشم چی میخورن؟؟؟ قربونش برم اینقدر فکر من و داداشش هست که نگو. از خدا میخوام که همیشه تن هر دوشون سالم باشه و برادریشون پابرجا.

6 آذر رفتیم آبادان و برای گل پسری خرید کردیم.(کریر- آلبوم-یه دست بلواز و شلور خوشگل به سلیقه بابا و داداشش- دوتا شلوار- دو بلوز)

7 آذر ماه هم از سیسمونی فروشی بارانه برای سامیار گلی (زیرانداز تعویض- ساک کارتز -یه دست سرهمی انتخاب داداش و لوسیون بدن چیکو-پنبه – گوش پاک کن و یه بسته پوشک) خریدیم.

8 آذر نوبت دکتر داشتم برای چکاب که خدا رو شکر همه چیز نرمال بود و به علت نگرانی های من برام سونو نوشت که 12 آذر انجام دادم که خدا رو شکر اوکی بود و هیچ مشکلی نبود. وزن سامیار مامان در هفته ی28 و 6 روز 1 کیلو و 400 بود. اضافه وزن منم تا تاریخ 8/9/93 شش6 کیلو بود. راستی همون روز برای سامیار یه شیشه شیر خریدم.

20 آذر ماه هم صبح با بابای گل پسرا رفتیم بازار و برای سامیار تخت و کمد سفارش دادم. بعد رفتیم یک سری دیگه وسایل خریدیم (ست 4 تیکه رختخواب- رورئک- شیشه شیر چیکو- کهنه بهداشتی چیکو- یه خشک کن- لگن حمام- پاپوش و جوراب- ست لباس 5 تیکه-چوب لباسی- پودر مخصوص شستشوی لباس نوزاد) و سفارش پرده و ست تختوابی سامیار با طرح کمدش.

30 آذر ماه هم سالگرد عروسی مون بود. سالگردی که 4 نفر بودیم. البته چون مصادف یا وفات پیامبر (ص) و شهادت امام حسن (ع) بود جشنی برگزار نشد انشاا... 5 شنبه یه جشن کوچولو در کنار خاله های مهزیار خواهیم داشت.

پسندها (2)

نظرات (9)

مامان حدیث
3 دی 93 12:12
اااااااای مبارکا باشه ان شاا... به سلامتی ژمواظب خودتون باشین
مامان
پاسخ
سلام عزیزم ممنون.
حدیث
3 دی 93 12:12
سلام خاله جوووووونم من حدیثم توجشنواره ی نی نی وبلاگ شرکت کردم.میشه بهم رای بدین؟؟؟ اگه تونستین به دوستاتونم بگین لطفا! یه دنیا ممنونتیم به مام سربزنین دوست شیم منتظرتونیم
مامان
پاسخ
الان رای میدم
مامان نازی
4 دی 93 11:17
مبارکه سامیار جون باشه ایشالله به خوبی استفاده کنه ازشون
مامان
پاسخ
ممنون عزیزم. انشاالله
محدثه
5 دی 93 18:13
ایشالله مبارکش باشه و به سلامتی دنیا بیاد اینارو بپوشه عکس های نانازش بزاری اینجا
مامان
پاسخ
سلام عزیزم انشاالله
مامان حديث
5 دی 93 23:33
سلااااااااااااااااااااااااااااااام خيلي مرسيييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي خاله جونم كه بهم راي دادين خودتون و ني ني تون سلامت باشين ان شاا...
مامان
پاسخ
سلام عزیزم خواهش میکنم. ممنون انشاالله
مامان حديث
5 دی 93 23:34
لينكتون كرديم
مامان
پاسخ
میم مثل مادر
7 دی 93 13:06
سلام مبارکش باشه.انشاءا.... از همگیشون به خوبی و شادی استفاده کنه.عزیزم از دفتر خاطرات کودکی تا مدرسه که صفحاتش پر از ثبت وقایع مختلف هم بخر .خیلی جالب و موندگاره بخصوص که خودش جای عکس هم داره.من برای آرمان و باران خریدم.مال باران خیلی بهتر و کاملتر و زیباتره.اگه پیدا نکردی بگو برم از اینجا برات سراغ کنم ببینم هست برات بگیرم و بفرستم. انشاءا.... تابستون این برادها با هم کشتی میگیرند و لذت میبرند.
مامان
پاسخ
سلام عزیزم و ممنون انشاا... اتفاقا یه نمونه دیدم اما چون برای مهزیار نخریده بودم برای سامیار هم نخریدم. اما تا مدرسه نبوده نمونه ای که دیدم. ممنون حتما مزاحمت میشم. منم منتظرم این وروجک بغلم بگیرم و اونم برای داداشش ذوق بکنه.
کیان
10 دی 93 14:52
به به سامیار جون چه چیزای قشنگی برات خریده مامانی دستش درد نکه بعضی وسایلت با وسایل من هم مارکه
مامان
پاسخ
سلام کیان جون. ممنون. چه خوب دوست عزیزم.
مامان یسنا
2 بهمن 93 9:06
سلام تبریک می گم خدمتتون، وبلاگ خوبی دارین انشااله به لطف خدا و به سلامتی نی نی دومتون رو توی وبلاگ ببینیم
مامان
پاسخ
ممنون دوست خوب. انشاالله