اولین ملاقات با دکتر
سلام عزيز دلم
ديروز عصر اولين ملاقات با خانم دكتر ناهيد شهبازيان داشتم. خواهر خانم دكتر همكار ماماني و البته دوست خاله هم هست.
با بابايي رفتيم مطب دكتر سالن انتظار شلوغ و پر بود از مامان هاي باردار. دست و پاي خيلي هاشون ورم داشت . بابايي نگران شده بود براي مامان كه منم اينجوري ميشم يا نه ؟
پرونده تشكيل دادم و صحبت هاي اوليه انجام شد.طبق محاسبه خانم دكتر ديروز سن بارداي مامان 5 هفته و سه روز بود. خانم دكتر برام آزمايش نوشت و قرار شد بعد از انجام آزمايش ها ده روز ديگه دومين ديدار با دكتر داشته باشم براي شنيدن صداي قلب مهربون تو. دارم براي رسيدن اون روز لحظه شماري ميكنم.
بعد از مطب دكتر با بابايي رفتيم شيريني بخريم براي داداشي . واي از بوي شيريني حالم بد شد مني كه عاشق بوي كيك و شيريني هستم.
عزيزم عصرها خيلي خسته و بيحال ميشم و حالت تهوع هم دارم. مثل زماني كه سر داداشي باردار بودم از چايي حالم بهم ميخوره. شب ها زود ميخوام آخه تايم كاريمون از ساعت 6:30 شروع ميشه و من 5:45 دقيقه بيدارميشم تا آماده بشم براي رفتن به سركار.
از داداشي برات بگم كه داره روز شماري ميكنه ميدونم بهش سخت ميگذره اين مدت. ديروز تا از مطب دكتر اومدم اومد جلو پرسيد صداي قلب دونه سيب رو شنيدي؟؟؟ گفتم ماماني زود عجله نكن اما خوب دست خودش نيست مثل ماماني.
وضعيت ماماني در اين هفته از بارداري:
قد :170
وزن : 5/72
فشار: 10 رو 5