دومین فرشته زندگی مندومین فرشته زندگی من، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره
اولین فرشته ی زندگی اولین فرشته ی زندگی ، تا این لحظه: 19 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره
محفل عاشقانه مامحفل عاشقانه ما، تا این لحظه: 22 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

دومین فرشته زندگی من

هفته ی 27 بارداری

دو ستان گل سلام چند روز که وارد هفته ی 27 بارداری شدم. دقیق بگم 26 هفته و 5 روز گذشته. وارد ماه هفت شدم با لطف خدای مهربون. آزمایش گلوکزم دادم که خدا روشکر نرمال بود. گل پسر مامان شیطونی میکنه و با ضربه هایی که میزنه باعث شادی داداش و بابایی میشه. البته من که خیلی ذوق میکنم اما گاهی هم با ضربه هاش شکمم درد میگیره. پست بعدی اسم گل پسر بهتون میگم و عکس خریدهایی که تا الان براش شده رو میزارم تا هم شما ببینید و هم به یادگار بمونه.     بارداری هفته بیست و هفتم   هفته بیست و هفتم بارداری نیز فرا رسید ، در این هفته او خواب و بیداریش نظم بیشتری پیدا میکند و تقریبا در ساعات مشخصی بیدار و در ساع...
25 آبان 1393

پسرگل مامان و شرکت در اولین عروسی

سلام عزیز دل مامان سلام شیطون مامان سلام رزمی کار مامان چکار میکنی تو دل مامان . قربونت برم شیطون خودم . وروجک از همین حالا اعلام میکنم هزارماشاا... از داداشی شیطون تری.تکون که میخری بابایی و داداشی میبینن و حال میکنن اما گاهی بد دل مامانی درد میگیره. عجیب به سمت راست شکم مامان علاقه داری و اگر جات تغییر کنه سریع برمیگردی سر جای اولت.   مامانی همش همین شکل میشینه و البته کتاب هم میخونه بیشتر هم در مورد دوران بارداری و نی نی ها   30 مهر ماه عروسی دایی بود. مامانی از 26 مهر مرخصی گرفت تا یه کوچولو به خودش برسه و قرار بود دوشنبه حرکت کنیم به سمت تهران . اما داداشش گلت با ا...
5 آبان 1393

روز جهانی کودک مبارک

  روز جهانی کودک بر همه ی کودکان وبلاگی و مامان های مهربونشون که کودک درونشون همیشه زنده و سرحال و همچنین پسرهای گل خودم مبارک. شیطون بلای مامان که هنوز تو دل مامانی انگار میدونه امروز روزش از صبح داره شیطونی میکنه قربونش برم عزیز مامان روزت مبارک انشاا... سال دیگه این موقع یه عکس خوشگلت بزارم تو وبلاگ.   ...
16 مهر 1393

دومین فرشته ی مامان نصف راه طی شد.

سلام پسر گلم سلام عزیز مامان سلام دومین فرشته ی زندگی مامان امروز 20 هفته ی بارداری تمام شد. خدا رو شکر که نصف راه سپری کردیم. عزیزم روزهایی رو که نگران بودم و تو مطب دکتر می نشستم و منتظر بودم صدای قلبت بشنوم فراموش نمی کنم. کنار بابایی بودم و دل تو دل هیچکدوم نبود و هر کدوم سعی داشتیم اون یکی دلداری بدیم. هفته ی 8 بودم و تو مطب دکتر نشسته بودم خانمی تماس گرفت و به منشی سوالی  رو گفت تا از دکتر بپرسه منشی ازش پرسید هفته ی چندی و اون خانم گفت 16 و منشی گفت اول 16 یا آخر 16 ... من و بابایی نگاه هم کردیم و هر دو با هم گفتیم انشاا... که من و تو هم در کنار هم سالم هفته ی16 رو سپری کنیم. الان خدا رو شکر هفته ی 20 تمام ش...
9 مهر 1393

خبر خبر(( جنسیت نی نی ما معلوم شد))

سلام دوستان گل این پست یه پست اختصاصی و فقط میخواستم خبر بدم که جنسیت دونه سیب ما معلوم شد.   دونه سیب ما  گل پسر که قرار یار و یاور داداشش باشه   دوستای گلی که قرار بود اگه نی نی دختر باشه عروستون باشه با عرض شرمندگی باید دنبال یه عروس دیگه باشید. روز چهارشنبه 19/6/93 ساعت 13 عصر من همراه  همسر عزیزم و پسر مهربون رفتم سونوگرافی . داداش گل نی نی  خیلی خوشحال چون همراه بابایی هنگام سونوگرافی نی نی رو دیدند و دکتر افشین رضا زاده با حوصله و دقت فراوان جزئیات کامل نی نی رو نشونشون داد. دکتر گفت نی نی دستش رو صورتش و نشونمون داد تا بابا...
31 شهريور 1393

این روزهای داداشی با دونه سیب

سلام دومین فرشته ی زندگی مامان خوشگل مامان حالت چطور عزیز دلم ؟ خوش میگذره قربونت برم ؟ مامان و بابا و داداشی که با تو خیلی خوشحال هستند و بهشون خوش میگذره. الهی قربونت برم که با اومدنت دلمون شاد کردی. خدای مهربون مثل همیشه لطفش شامل حال ما کرد و تو رو به ما هدیه داد. داداشت که دیونه وار دوست داره همش داره خوابتو میبنه و بهت فکر میکنه روزهای اول فکرش این بود داداشی هستی و خودش بهت فوتبال و شنا یاد میده .بعد قرار شد زبان هم خودش بهت یاد بده اصلا تنهات نزاره تو که بیای خونه ی کسی نمونه تا همیشه پیش تو باشه. تو بازی فوتبال پلی تری تیم درست کرده و تو هم تو تیمش بودی اسم برات گذشته و فاصله ی سنی ده سال هم رعایت کرده . ...
18 شهريور 1393

مامان و دونه سیب در هفته 16 بارداری

سلام دونه سیب مامان سلام عزیزم خوبی دورت بگردم. خیلی شیرین شدی و برای خودت تو خونه جا پیدا کردی . خونه که میگم نه فقط خونه خودمون همه جا خونه ی مامان بزرگ ها ، خاله ها و ... فامیل دو گروه شدن پیش بینی بعضی ها این پرنسی و بعضی ها پرنسس. من و بابایی و داداش هم متغیر حسمون ولی بدون عاشقتیم. عزیز مامان تو خونواده مامانی بعد از ده سال نوه ی جدید داره میاد آره گلم داداش نوه ی 8 و آخری بوده و همه حسابی دلشون برای نی نی تنگ شده. تو خونواده ی بابایی هم بعد از 9 سال شما 9 مین نوه هستی دورت بگردم. این روزها حال مامانی خیلی خیلی بهتر شده غذا درست میکنه .کیک و دسر درست میکنه تا داداش و بابایی کمتر اذیت بشن. مامانی تو میوه خوردن...
11 شهريور 1393

هفته 12 و انجام سونوی ان اتی

سلام دوستان خوب خدا رو شکر وضعیت من رو به بهبودی. حالت های تهوع داره کمتر میشه و همچنین درد معده . اما معدل و نوعی دیگه شروع شده که مهم نیست و تحمل میکنم. سخت اما خوب به داشتن یه نی نی خوب و سالم میزره. تقریبا میتونم غذا درست کنم و تحمل بو های مختلف برام راحت تر شده اما هنوز چایی نمیخورم بجز چای های خونه مادرشوهر یه چیزی برای خودش هر چیزی که اونجا میخورم بهم مزه میده بیچاره ماه های اول تا همین چند رو زپیش همش غذا درست میکرد برام میفرستاد همراه سالاد و سبزی. خیلی زحمت کشید این مدت . مامانم هر وقت باهاش حرف میزنم بیشتر داره برای مادر شوهرم دعا میکنه. داداش گل نی نی بی صبرانه منتظر. تازه جدیدن بهش میگه داداشی بعد میخنده میگه ...
18 مرداد 1393

ماماني و هفته ي 10 بارداري

 هفته ي دهم بارداري   کودک شما چگونه تغییر می کند؟ كودك شما دیگر یك رویان كوچك نیست! هرچند او بزرگتر از یك خرما نیست، یعنی طول بدن او از فرق سر تا انتهای بدن تنها در حدود 2.5 سانتی متر یا كمی بیشتر است و كمتر از 8 گرم وزن دارد، اما بحرانی ترین مرحله رشد خود را پشت سر گذاشته است. اكنون مرحله موسوم به دوره جنینی آغاز شده است، كه در این مرحله، بافتها و اندامهای بدن او به سرعت رشد كرده و كامل می شوند. اكنون اندامهای حیاتی او شامل كبد، كلیه، روده ها، مغز و ریه ها در محل خود قرار داشته و در حال آغاز كردن فعالیت خود هستند؛ هر چند این اندامها در ادامه دوران حاملگی به رشد خود ادامه می دهند. كبد او به ساختن گل...
1 مرداد 1393

اولین ملاقات با دکتر

سلام عزيز دلم ديروز عصر اولين ملاقات با خانم دكتر ناهيد شهبازيان داشتم. خواهر خانم دكتر همكار ماماني و البته دوست خاله هم هست.  با بابايي رفتيم مطب دكتر سالن انتظار شلوغ و پر بود از مامان هاي باردار. دست و پاي خيلي هاشون ورم داشت . بابايي نگران شده بود براي مامان كه منم اينجوري ميشم يا نه ؟ پرونده  تشكيل دادم و صحبت هاي اوليه انجام شد.طبق محاسبه خانم دكتر ديروز سن بارداي مامان 5 هفته و سه روز بود. خانم دكتر برام آزمايش نوشت و قرار شد بعد از انجام آزمايش ها ده روز ديگه دومين ديدار با دكتر داشته باشم براي شنيدن صداي قلب مهربون تو. دارم براي رسيدن اون روز لحظه شماري ميكنم. بعد از مطب دكتر با بابايي رفتيم شيريني بخ...
3 تير 1393