دومین فرشته ی مامان نصف راه طی شد.
سلام پسر گلم
سلام عزیز مامان
سلام دومین فرشته ی زندگی مامان
امروز 20 هفته ی بارداری تمام شد. خدا رو شکر که نصف راه سپری کردیم. عزیزم روزهایی رو که نگران بودم و تو مطب دکتر می نشستم و منتظر بودم صدای قلبت بشنوم فراموش نمی کنم. کنار بابایی بودم و دل تو دل هیچکدوم نبود و هر کدوم سعی داشتیم اون یکی دلداری بدیم.
هفته ی 8 بودم و تو مطب دکتر نشسته بودم خانمی تماس گرفت و به منشی سوالی رو گفت تا از دکتر بپرسه منشی ازش پرسید هفته ی چندی و اون خانم گفت 16 و منشی گفت اول 16 یا آخر 16 ... من و بابایی نگاه هم کردیم و هر دو با هم گفتیم انشاا... که من و تو هم در کنار هم سالم هفته ی16 رو سپری کنیم. الان خدا رو شکر هفته ی 20 تمام شد. 140 روز از بارداری مامانی گذشته و 140 روز دیگه مونده عزیزم. انشاا... این 20 هفته هم بسلامتی و دل خوش بگذره عزیزم.
خیلی دوست دارم .
خیلی دوست داریم. من و بابایی و داداشش گلت.
چند روز پیش به دست داداشی ضربه زدی . باورش نمیشد . عشق کرده بود. مدام قربون صدقه ات میرفت. میبوست . صبح بخیر و شب بخیر میگه.
منم از زبون تو باهاش حرف میزنم و اون غرق لذت میشه. بهت افتخار میکنه عزیزم. میدونم تو هم دوستش داری و بهش افتخار میکنی پسر گلم.
بابایی هم خیلی دوست داره . اس میده و زنگ میزنه و حال تو رو میپرسه اما جلوی داداشت رعایت میکنه. نمیخواد حس حسادت داداشی تحریک بشه. خیلی دوست داره و از الان داره برای آینده ات برنامه ریزی میکنه.
پسر گلم خوابت دیدم خیلی شبیه این نی نی بودی اما چشمات بین قهوه ای و مشکی بود. جالب اینکه موهات خرمایی بود . داشتی برای مامان دست و پا میزدی قربونت برم.
مامانی خیلی حرف زد باهات . حوصلت سر نره گلم. البته تو عادت داری چون مامانی یا بلند بلند یا تو دلی باهات حرف میزنه.
شروع کردم ختم قرآن عزیزم روزی یه حزب میخونم انشاا... تا 4 بهمن ختم میشه. روزی یه جز قرآن برات پخش میکنم تا گوش کنی عزیزم.انشاا... که همیشه قرآن پشت و پناه تو و داداشت باشه عزیزم.
مامانی روزت بخیر. خیلی دوست دارم.